حسینیه دل

۱ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

روی پرده خانه کعبه این آیه از قرآن حک شده که :

«نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ»

بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم

 

 

+ گاهی اوقات آرزوهایی داشتم و تو زیر نامه آرزوهام نوشتی موافقت نمی‌شود.

راستش اولش حس خوبی نداشتم، دلم می‌گرفت، شاید به خاطر جنسم که شیشه حس و عاطفه بود .

منو ببخش که یه وقتایی از سر بی‌صبری و ناشکیبایی تو خلوت و تنهاییم ازت می‌پرسم : آخه چرا ؟ 

وقتایی که هر چی فکر می کردم فکر اسیر خاکم به هیچ جا نمی‌رسید.

دنبال دلیل می‌گشتم و دلیلی پیدا نمی‌کردم،

پیش می‌اومد که با یه بغضی تو گلوم تکرار کنم: آخه واسه چی ؟ چی می شه اگه ... ؟

یه وقتایی از سر بی‌حوصلگی و فراموشکاری بهت گله می‌کردم،

چقدر از بزرگواریت شرمنده‌ام که منو در تموم لحظه‌های ناشکریم، توی تموم لحظه‌های بی‌صبریم با محبت تحملم کردی،

نه تنبیهم کردی نه حتی ذره‌ای محبتت رو ازم دریغ کردی.

توی تنهاترین لحظات تنهاییم، درست تو لحظه‌هایی که فکر می‌کردم هیچ کس نیست،

اون موقع که به این حس می‌رسیدم که چقدر تنهام، واسم نشونه می‌فرستادی که :

من خودم تا آخرین لحظه باهاتم  واسه تموم لحظات همراهتم.

من تنها بنده تو نبودم اما یه لحظه هم تنها رهام نکردی.

هر وقت خواستم ببینمت بی‌درنگ با مهربونی در رو به روم باز کردی و نگاه نکردی گناهکارم. حذفم نکردی،

من همیشه دست خالی به دیدنت اومدم و تو همیشه با دست پر روانه‌ام کردی.

هر وقت صدات کردم طوری بهم جواب دادی که انگار مدت‌هاست منتظرم بودی؛

هر وقت ندونسته از بیراه سر‌در‌آوردم خودت منو صدا کردی،

گاهی با تلنگر اتفاقات ساده روزمره منو از ادامه یه راه غلط منع کردی.

اما حتی اون وقتی که ازم مکدر بودی با بزرگواری آبروم رو حفظ کردی.

ازت متشکرم خدای خوب من

  • ♥ محجبه ♥