انگار خدا آفریده بود برای یکدیگر
این زوج را ؛
خنجر و حنجر را میگویم . . .
- ۱۴ نظر
- ۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۸:۵۲
- ۳۶۰ نمایش
انگار خدا آفریده بود برای یکدیگر
این زوج را ؛
خنجر و حنجر را میگویم . . .
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
مانند شیشه عطری که سرش گم شده باشد . . .
کربلا به رفتن نیست
به شدن است ( کربلایی شدن )
اگه به رفتن بود ؛
شمر هم کربلاییست . . .
مهدی فاطمه خودت بیا تفسیری بنویس بر عاشورا و حسین ( علیه السلام )
ما که پاک گیج شدیم آقا . . .
گفتند دستانش را قطع کنید
تا سنت دست بوسی آنها برچیده شود
اما نفهمیدند
ما اصالتا پا بوس این خانواده ایم
السلام علیک یا ابوالفضل العباس ( علیه السلام )
منبع : جوکستان
آب یک بار برای سید علی آقای قاضی به حرف آمده بود
گفته بود : به خدا قسم من به حسین (ع) تشنه تر بودم تا حسین (ع) به من
می شنوی ؟!
آب . . .
هیچ وقت حتی آرام آرام هم که هست ، صدایش قطع شدنی نیست
خوب که دل به دلش بدهی ؛
ناله ها می زند جانسوز ... روضه ها میخواند تن گداز
بی چاره حق دارد که این چنین زار بزند
خودت را جای آب بگذار
فکر کن حسرت لب های حسین علیه السلام بر دلت بماند ؛ آن هم تا قیامت !
در مدرسه ی کربلا
کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخش است
بخشی در صحرا ... بخشی بر بالای نیزه
اما این که عمو چند بخش است را ؛ فقط بابا میداند . . .
شنیدم یکی می گفت
تو حال زمین خورده ها را خوب می فهمی . . .